کناره گرفتن. عزلت گزیدن و دست کشیدن و بازگشتن و برگشتن. (ناظم الاطباء). دوری جستن. دوری نمودن. اعراض کردن: و گر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو کناره کرد بایدت ای پسر زین بی کناره رم. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 269). کناره کند زو خردمند مردم نگیرد مگر جاهل اندر کنارش. ناصرخسرو. کردم کناره از طرب و بی نصیب ماند این صدهزارساله عروس از کنار من. ناصرخسرو. امروز یکی هفته است کان ماه دوهفته کرده ست کناره زپی بوس و کناری. سنایی. خرسند شدن به یک نظاره زآن به که ز من کند کناره. نظامی. در روی پدر نظاره می کرد نشناخت از او کناره می کرد. نظامی. به دور لاله دماغ مرا علاج کنید گر از میانۀ بزم طرب کناره کنم. حافظ
کناره گرفتن. عزلت گزیدن و دست کشیدن و بازگشتن و برگشتن. (ناظم الاطباء). دوری جستن. دوری نمودن. اعراض کردن: و گر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو کناره کرد بایدت ای پسر زین بی کناره رم. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 269). کناره کند زو خردمند مردم نگیرد مگر جاهل اندر کنارش. ناصرخسرو. کردم کناره از طرب و بی نصیب ماند این صدهزارساله عروس از کنار من. ناصرخسرو. امروز یکی هفته است کان ماه دوهفته کرده ست کناره زپی بوس و کناری. سنایی. خرسند شدن به یک نظاره زآن به که ز من کند کناره. نظامی. در روی پدر نظاره می کرد نشناخت از او کناره می کرد. نظامی. به دور لاله دماغ مرا علاج کنید گر از میانۀ بزم طرب کناره کنم. حافظ
نالیدن، باآه وزاری التماس و دعاکردن تضرع کردن: ناله ای کن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بدمارا مکوب، شکایت کردن گله کردن: حافظ، از فقر مکن ناله که گرشعر این است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی. (حافظ. 321)
نالیدن، باآه وزاری التماس و دعاکردن تضرع کردن: ناله ای کن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بدمارا مکوب، شکایت کردن گله کردن: حافظ، از فقر مکن ناله که گرشعر این است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی. (حافظ. 321)
نگاه کردن نگریستن نگاه کردن نگریستن تماشا کردن: سخن درست بگویم نمی توانم دید که می خورند حریفان و من نظاره کنم. (حافظ. 240) توضیح گاه بتشدید ظا آید: آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما. (دیوان کبیر 6: 1)
نگاه کردن نگریستن نگاه کردن نگریستن تماشا کردن: سخن درست بگویم نمی توانم دید که می خورند حریفان و من نظاره کنم. (حافظ. 240) توضیح گاه بتشدید ظا آید: آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما. (دیوان کبیر 6: 1)